سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























عسل بانو و نازدونش

اگر:
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z
برابر
26-25-24-23-22-21-20-19-18-17-16-15-14-13-12-11-10-9-8-7-6-5-4-3-2-1
باشد ... آن گاه داریم ...
کار سخت
HARD WORK
H+A+R+D+W+O+R+K
98%=11+18+15+23+4+18+1+8
دانش
KNOWLEDGE
K+N+O+W+L+E+D+G+E
96%=5+7+4+5+12+23+15+14+11
دوست داشتن
LOVE
L+O+V+E
54%=5+22+15+12
خوشبختی
LOCK
L+O+C+K
47%=11+3+21+12
(بیشتر ما تصور نمی کنیم که این مورد خیلی مهم است؟؟)
پس چه چیز صد در صد را می سازد؟
پول؟... نه!!!
MONEY
M+O+N+E+Y
72%=25+5+14+15+13
راهبری؟.... نه!!!
LEADERSHIP
L+E+A+D+E+R+S+H+I+p
97%=16+9+8+19+18+5+4+1+5+12
هر مساله ای راه حلی دارد تنها اگز نگرشمان را تغییر دهیم.
به قسمت بالا برگردید، به 100%واقعا به چه چیزی برای یک قدم پیش تر رفتن احتیاج
داریم؟؟

نگرش
ATTITUDE
A+T+T+I+T+U+D+E
100%=5+4+21+20+9+20+20+1
این نگرش ما نسبت به زندگی و کار است که زندگی را 100%می سازد!!!
نگرشتان را تغییر دهید، تا بتوانید زندگی تان را تغییر دهید!!!
حالا شما جواب سؤال را می دانید چه کاری انجام خواهیم داد؟؟
نگرش، همه چیز است.


نوشته شده در شنبه 87/2/21ساعت 9:7 صبح توسط سحر نظرات ( ) |

Why God Made Mothers
By the time the Lord made mothers, he was into his sixth day of working
overtime.
An Angel appeared and said "Why are you spending so much time
on this one"?
وقتی خدا مادران را می آفرید در روز ششم تا دیروقت کار می کرد.
فرشته‌ای اومد و پرسید: چرا اینقدر روی این یکی وقت می گذاری؟
و خدا پاسخ داد :
می دونی چه خصوصیاتی در نظر گرفتم تا درستش کنم
She has have 200 movable parts, all replaceable, run on black coffee and
leftovers, have a lap that can hold three children at one time , and do these
things only with two  hands."
باید قابل شستشو باشه ولی پلاستیکی نباشه. بیش از 200 قسمت قابل حرکت
داشته باشه که قابل تعویض باشند. و باید بتونه از همه جور غذا استفاده کنه. .باید
بتونه هم زمان سه تا بچه رو در آغوش بگیره .  و همه اینها رو باید فقط با دو تا دست
انجام بده.

the angel was impressed" just two hands..impossible""
"And that"s just on the standard model?" the Angel asked.
"This is too much work for one day. Wait until tomorrow to finish."
فرشته تحت تأثیر قرار گرفته بود .
فقط دو تا دست غیر ممکنه . مطمئنی این یک مدل درست و استاندارده ؟
این همه کار برای امروز زیاده بقیه‌اش رو بگذار برای فردا و تکمیلش کن
But I can"t!" The Lord protested, "I am so close to finishing this creation
that is so close to my own heart. She already heals herself when she"s sick
AND she can work 18 hours a day
نمی تونم دیگه آخرای کارمه. چیزی نمونده که موجودی را که محبوب قلبم هست رو
کامل کنم.
وقتی بیمار می شه خودش، خودش رو معالجه می کنه و می تونه 18 ساعت در روز
کارکنه .
The Angel moved closer and touched the woman, "But you have made her so
soft, Lord."
She is soft," the Lord agreed, "but I have also made her tough. You have no
idea what she can endure or accomplish."

فرشته نزدیکتر اومد و زن رو لمس کرد:
این که خیلی لطیفه!!
بله لطیفه. ولی خیلی قوی درستش کردم . نمی تونی تصور کنی چه چیزهایی رو می
تونه تحمل کنه و بر چه مشکلاتی پیروز بشه.
Will she be able to think?", asked the Ange
The Lord replied, "Not only will she be able to think, she will be able to
reason, and negotiate
The Angel then noticed something and reached out and touched the
woman"s cheek. "Oops, it looks like you have a leak with this model. I told
you that you were trying to put too much into this one."

فرشته پرسید : می تونه فکر کنه ؟
خدا پاسخ داد : نه تنها فکر می کنه می تونه استدلال و بحث و گفتگو کنه .

فرشته گونه زن رو لمس کرد: ”خدا فکر کنم بار مسئولیت زیادی بهش دادی ! سوراخ
شده و داره چکه می کنه !”

That"s not a leak." The Lord ed. "That"s a tear
"What"s the tear for?" the Angel asked
The Lord said, "The tear is her way of expressing her joy, her sorrow, her
disappointment, her pain, her loneliness, her grief, and her pride."
The Angel was impressed. "You are a genius, Lord. You thought of
everything; for mothers are truly amazing!"

خدا اشتباه فرشته رو تصحیح کرد : چکه نمی کنه - این اشکه .
فرشته پرسید :به چه دردی می خوره ؟
اشکها روش او هستند تا غمهاش، تردیدهاش، عشقش ، تنهائیش، رنجش و غرورش را
بیان کنه .
فرشته هیجان زده گفت :خداوندا تو نابغه ای فکر تمام چیز های خارق العاده رو برای
ساختن مادرها کرده ای ..

but there is only one thing wrong with her
she forgets what she is worth...
فقط یک چیزش خوب نیست.
خودش فراموش می کنه که چقدر با ارزشه .


نوشته شده در یکشنبه 87/2/15ساعت 8:30 صبح توسط سحر نظرات ( ) |

مصاحبه‌ با یک جنین

جنین
از او خواستم خودش را معرفی کند.
من یک جنین 30هفته‌ای هستم.
از وضع زندگی و کیفیت آن پرسیدم.
اوضاع، عالی است. شکر، همه‌چیز فراهم است.
از هر چه که بخواهم، خداوند در اختیارم قرار داده
و در نعمت‌ها، غوطه‌ور هستم و زندگی مرفهی
دارم.»
گفتم: «چه کارهایی انجا دادی که این زندگی
مرفه و پر از نعمت را برای خود فراهم کرده‌ای؟»
سری تکان داد و گفت: «ناگهان احساس کردم
که نبودنم به بودن، تبدیل شد؛ بدون اینکه پیش
پرداخت و قیمتی را بپردازم.»
و در حالی که شادی از چشم‌هایش تراوش
می‌کرد، گفت:
«به معنی واقعی رایگان!»
از او، زمان تولدش را پرسیدم، دیدم ناگهان
شادی از چشم‌هایش ناپدید شد و گفت:
ای کاش مرا به یاد این موضوع نمی‌انداختی.
مدتی است ناراحت آن زمان هستم. قرار است
زندگی‌ام پایان یابد.»
کمی نگران شدم و گفتم: «مگر بیماری خاص،
خطر زایمان، عفونت، زایمان زود‌رس و... در کار
است؟»
گفت: «نه، قرار است مرا از این همه نعمت و
خوشی و زندگی جدا کنند و در زمان زایمان، مرا
از دنیای دل پسندم، ببرند.»
خنده‌ام گرفته بود؛ ولی از آن جایی که او خیلی
جدی صحبت می‌کرد، جرات خندیدن را پیدا
نکردم، به او گفتم: «مگر قرار است بمیری؟»
او گفت: «هر جنینی تا زمان زایمان، بیشتر عمر
نمی‌کند».
نمی‌توانستم به او ثابت کنم که دنیای داخل
رحمی، مقدمه‌ای برای دنیای پهناور و
دل‌چسب‌تری است که حتی قابل مقایسه هم
نیست؛ او نمی‌فهمید.
ناگهان خودم هم ناراحت شدم؛ با خودم فکر
کردم که فکر مشابهی است؛ گاهی‌ به مرگ
چنان می‌اندیشم که همان جنین، به زایمان.
برای کسی که مرا بار اول از هیچ‌ هیچ، به وجود
آورد، دوباره زنده کردن که هیچ است، ده‌ها و
صدها بار هم می‌تواند بمیراند و زنده کند؛ ولی او
تصمیم گرفته که دوبار، زنده کند و یک‌بار بمیراند.


نوشته شده در سه شنبه 87/2/10ساعت 8:54 صبح توسط سحر نظرات ( ) |

کاش میتونستم الان بشینم اینجا یه دل سیر گریه کنم!!!!!
خیلی دلم گرفته
هم از دست خودم .. هم از دست توپولی..هم از دست شانس بیریختم...هم از دست.... اصلا از کل هستی دلم گرفته!!
هیچ کس نیس درکم کنه
آخه چقدر باید هوای همه رو داشته باشم اما هیچ کس به یاد منم نیوفته
چقدر همه رو ملاحظه کنم
مواظب رفتارم باشم که نکنه دل کسی رو بشکنم....نکنه از دستم ناراحت شه...نکنه ازم دلگیر شه...اما هیچ کس به یاد من نیس
همینجور دارم له میشم اما هیچ کس به روی مبارکش هم نمیاره
انگار نه انگار که منم هستم
انگار نه انگار که منم دل دارم
اصلا مثل این میمونه که من نامرئی شدم!!!!!
والا به خدا!!!!
تصمیم گرفته بودم امسال فقط به فکر خودم باشم اما این دل دیوونم بازم نذاش!!!!
همیشه من برای تو ، تو کی برای من؟!!!!

بابا راه دوری نمیره یه روزم خودخواهی رو بذارین کنار
اه!!!!
توپولیم اعصابمو ریخته بهم
همش منم اصلا اون نیست
هر چی از دهنش در میاد به ثانیه نکشیده سعی میکنم براش آماده کنم ( البته اگه در توانم باشه)
اما خودش چی
یه کار ساده هم برام نمیکنه
چقدر من میشکنم خدایا
مگه یه نفر آدم چقدر تحمل داره؟!!!!
مگه من احساس ندارم؟!!
مگه من خواسته ندارم؟!!!
اصلا خدا منم جزو آدمات خلق کردی یا نه؟!!!!!!!!!!!!!
به خدا خسته شدم


نوشته شده در سه شنبه 87/2/3ساعت 1:7 عصر توسط سحر نظرات ( ) |


Design By : Pichak